سلام !!! خواستم فقط یه شعری که شاید ۲ بیتشو بیشتر برات نگفتم و تموم کنم ... به قشنگی شعرای تو که هیچوقت نمیشه ... اما از قلب من اومده ... امیدوارم که خوشت بیاد
واسه خنده تو دل بی قراره میدونستی؟ برای دیدن تو لحظه شمار میدونستی؟
تو گلی٬سبزه عیدی ... عمو نوروزی تو اصلا ( ) تو دلم بی تو خزون... با تو بهار میدونستی؟
غیره اینکه بشینم زل بزنم تو چشات آرزویی دل دیوونه نداره میدونستی؟
تو خیالت میرسه سینه من معدن سنگ توردیه قلب منو شیشه نداره میدونستی؟
من همون لحظه که میگم عاشقی یه حرف پوچ دلم از غصه پریشون و زاره ٬ میدونستی؟
اخم و تَخم منو ول کن که همش بازی و نقش کار این دل اگه باور کنی٬زاره میدونستی؟
تو بمون٬ گرچه اگر گفتی میرم میگم سلامت ( الکی ) ولی بیتو همه روزم ... شب تاره میدونستی؟
خوب دیگه ماییم و یه ذره قرور از همه دنیا ریختنش به پای تو نوعی غماره میدونستی؟
میدونی که آتیش برای مدتی باید بره ... اما بدون که همیشه با یادته ... نکنه یوقت شیطون گولت بزنه و آتیش و از یاد ببری و ... آتیش خیلی دوست داره ٬ یادت نره ها پس تا بعد ...
به دلیل باز شدن مدرسه ها و سختیهای زندگی ... شاید نتونم فعلا بنویسم ... اما وبلاگ و میسپارم به خودش ... خوشحال میشم اینجا بنویسه ... البته اگه افتخار بده پس تا چند ماهی خدانگهدارتون ... شاد و خندون باشین
آتــــنا
دوشنبه 14 شهریورماه سال 1384 ساعت 04:36 ق.ظ
aKhey..
khiLi gOgOl bOd she'ret!
tO behTar gofti :
Hamishe sHad baShi ajijawm!