.: آوای آتش آبی :.

... بشنو از این دل خسته من ...

.: آوای آتش آبی :.

... بشنو از این دل خسته من ...

آخرین نوشته ...

آره اینم آخرین نوشته از این miserable life  من !!! دیگه نه آتیشی در کار هست و نه ... نه من باز هم مینویسم ٬ اما نه اینجا ... اگه تونستی وبلاگ جدیدم و پیدا کن بخون اگر هم نه که هیچی ...


 

من پشیمان نیستم

 

از من ، ای محبوب من ، با یک من ِ دیگر 

 

که تو او را در خیابانهای سرد شب

 

با همین چشمان عاشق باز خواهی یافت

 

گفتگو کن

 

و به یاد آور مرا در بوسه ی اندوهگین او

 

بر خطوط مهربان زیر چشمانت

 


 

شب می آید
و پس از شب ‚ تاریکی
پس از تاریکی
چشمها
دستها
و نفس ها و نفس ها و نفس ها ...
و صدای آب
که فرو می ریزد قطره قطره قطره از شیر
بعد دو نقطه سرخ
از دو سیگار روشن
تیک تاک ساعت
و دو قلب
و دو تنهایی


از من خداحافظ و از تو ...

نظرات 23 + ارسال نظر
ارمغان پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 02:52 ب.ظ http://areyyyy-armyyyy.blogspot.com

... نمی دونم چی بگم ... کاملا گیجم الان ... با اینکه از خوندنش دلم گرفت اما تنها می تونم بگم امیدوارم هر جا هستی خوش باشی ...

ققنوس آبی پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 03:16 ب.ظ http://bluephonix.blogsky.com

خب به نظر میرسد منو تو گاهی باهم مشترکیم

محمدومرضیه پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 03:29 ب.ظ http://msky22.blogsky.com

سلام اتی عزیزم........
خانمی گل یعنی میخوایی بری؟؟؟؟؟؟
نرو اخه به تو و نوشته های قشنگت کلی عادت کرده بودم...کلی هم دوستشون داشتم........
پس حداقل ادرس وبلاگ جدیدت رو به من بده که بیام...یادت نره هاااااااا.......
ولی برای چی میخوایی بری اخههههههههه:)))))))
اومدم بگم که ما هم آپ کردیم ولی اینجا رو که دیدم کلی حالم گرفته شد(گریهههههههههههه)

azadeh va ali پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 08:33 ب.ظ http://aliazi.blogsky.com

atiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii ina chi bood yani chiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii mage yadet rafte?ki bodo be man migoft nemitoonam nanevisam ?mage to naboodi?akhe vase chi montazeretam behem dalisho begi bad migamet ke aya arzeshesho dashte ya na *azi

azi va ali پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 08:38 ب.ظ http://aliazi.blogsky.com

fekr konam fahmidammmmm

ساسان جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 02:59 ق.ظ

چرا آتی !؟ مشکلی پیش اومده ؟‌ اگر آره پس چرا من نمیدونم !؟!؟!؟!؟
کاشکی امشب ON شی...

مسعود یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 02:21 ب.ظ http://shkeshogh.blogfa.com

سلام. خیلی قشنگ بود.
باز نگی که تو لطف داری ها؟؟ بهتم گفتم من لطف ندارم واقعیت و میگم.
اینکه قشنگ مینویسی.
حیفه که همچین تصمیمی گرفتی.
امیدوارم نظرت عوض شه.
شاد باشی.
مواظب خودت باش.

[ بدون نام ] یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 11:40 ب.ظ

چه جلب !

هیچ سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 02:22 ق.ظ http://no-one.blogsky.com

جدی دیگه نمینویسی؟ اینجا نمینویسی؟ چجوری میشه آدرست رو پیدا کرد؟

عاطفه جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:06 ب.ظ

ای بابا! چرا هرجا من میرم داره تخته میشه؟ حالا جدی جدی...؟ ای آاقا :*

گلسا سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 03:45 ب.ظ http://golsa.blogsky.com

سلام عزیز دلم. کجا میخوای بری؟؟ دخمل خوشگل آدرست و به من بده چون من پیداش نمیتونم کنم. لااقل گه گاهی میتونستم بیام بهت سر بزنم. مواظب خودت باش. بوس بوس

[ بدون نام ] شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 11:45 ق.ظ

از اونم خدافط اینو مطمئن باش !

اسمتو چرا نمینویسی؟؟؟
میترسی لابد هوم؟

[ بدون نام ] یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 01:30 ب.ظ

دلیلی برای ترس وجود نداره همینطور دلیلی برای نوشتن اسمم .
مهم پیام حرفم بود

بله دلیلی برای نوشتن اسمت وجود نداره چون من میدونم کی هستی اما دلیل برای ترس هست !
اگه نبود اینجوری هی مواظب کارا و حرفهای من نبودی
برو زندگیتو بکن عزیزم ... یادته بهت گفتم مواظب اون باش نه بقیه؟؟
خوش باشی ;)

آرش شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 05:36 ب.ظ http://lonely-tree.blogspot.com

خداحافظ

[ بدون نام ] دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:21 ق.ظ

دلیل برای ترس ... آره وجود داره ! راست می گی ! وقتی می شنوم که هنوز کسایی که ادعا می کنن کاری با کسی ندارن تلفن اون هنوز یادشونه ! هنوز دستشون می ره و شماره رو می گیره ... وقتی می شنوم با وجود حرفایی که به من می زنن بهش می گن پیدات می کنیم ... وقتی یادشون نمی یاد که یه بار چه طوری زندگی منو با دروغاشون داغون کردن !!! آره یادشون نمی یاد که هر روز با هزار تا دلهره می یومدم پیششون درد و دل می کردم ... اونا ادعا می کردن حرفم رو می فهمن ولی در واقعیت با اون می گشتن ... تا وقتی که همچین ادمایی که به هم جنس خودشون اینطوری خیانت کنن وجود داره دلیل برای ترس هست !!!‌ولی من حالا دیگه همه چیو می دونم ... فکر نکن چیزی ازم پنهان می مونه نه ... همه چیزو بهم می گن ... هی ... مواظب کارات باش !!!‌

هیچی نمیگم ! فقط برات دعا میکنم همین :X

پویا سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:50 ب.ظ

عالی.واقعا جایی برای انتقاد نداره

آیدا سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 03:48 ب.ظ http://www.tameshkkkk.blogspot.com

اتنا تازگیا خیلی برای مریضای روانی دعا میکنم
:دی
تو چی :)))))))

rojin چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:35 ق.ظ

armaghan joon vaghan enghad bikari?akhe ki az to nazar khas hey miay web-blog e dooste mano shooloogh mikoni,yekam boro kenar bezar baad biad baba,saret be darso mashgho shohardarit bashe,natars hich ki mintazer nis eshghe pako royayito ghap bezane,afarin dokhtare khoob( ati joon matnet kheyli ghashang bood:x ta cheshe kheyli aaa dar aaaaad:D )

[ بدون نام ] چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 01:01 ب.ظ

:))))))))))))))))))))))‌ چه دل خوشی داری بچه !!!!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 08:17 ق.ظ

:))))))))))))) هی rojin جان اولین چیزی که لازم یه آدم یاد بگیره اینه که وقتی ۲ نقر دارن با هم حرف می زنن نیاد وسط و بذار خودشون مشکلشون رو حل کنن خوب دختر خوب ؟؟؟
عزیزم این موضوع بین من و خودشه خوب ؟؟؟
راستی تا وقتی از خیلی چیزا خبر نداری لطفا چیزی نگو اینم بدون که همیشه نمی شه موضوع رو از دید یه طرف دید !
بازم می گم از خیلی چیزا خبر نداری ! راستی تو نگران نباش من عشق پاک و رویاییم رو حفظ می کنم ! ولی می دونی چیه تا آلان می خواستم در مقابل خیلی چیزا سکوت کنم که گویا آدمای اطرافم جنبش رو ندارن !‌ آخه با هر کی باید مثل خودش رفتار کرد !!!! اها راستی یه چیزی رو هم بدون آتی ! اون ۲ تا کامنت بی نام اول مال من نبود هیچ کدوم ولی وقتی دیدم همتون فکر می کنین اون منم و اونطوری باهام حرف می زنین نتونستم چیزی نگم !!!! متاسفم چون هیچ وقت دلم نمی خواست رابطم با تو به اینجا بکشه !ولی وقتی دیدم با هر کامنت بی نامی اونو به من نسبت می دی و واقعا در موردم اینطور فکر می کنی نتونستم چیزی نگم ! آتی خودت و فقط خودت بشین فکر کن از همون روزا رو به یاد بیار تا آلان ...
آتی درد و دلام باهات یادته ؟؟؟ یادته هر بار ازت می پرسیدم باهاشی می گفتی نه !!! و من بعدا چی فهمیدم !!! خودت قضاوت کن ! شاید اون شگه تو راستشو به من می گفتی هیچ چیز به اون سختی نبود !!! نمی خوام هیچی بگی فقط دختر خوب خودت تو دلت فکر کن این حقه ؟؟؟ دوست داشتی من این دروغو بهت بگم ؟؟؟؟ خلاصه آتی جان . روژین جان . آیدا جان همتون مختارین هر جور می خواین فکر کنین ولی به عنوان یه دوست یه کوچولو بزرگتر ازتون می گم همیشه به ظاهر یه قضیه نگاه نکنین و سعی نکنین در مقابل همه چیز جبهه بگیرین ! همتون خوش باشین همیشه :)

خدافظ

آرش جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 02:46 ق.ظ http://areyyyyyyy.blogspot.com

هوی روژین! هوی آیدا! احترام هردوتون واجب ! اما دیگه پاتونو از گلیمتون درازتر نکنین ... هرچقدر هم برام عزیز باشین دلیل نمی شه هرچی دوست دارین بگین... بس کنین دیگه... همگی شششششششش ! من اینجا از همه بزرگترم ... پس همگی خفه سرا تو کار خودتون!

واقعا نمیدونم چی بگم بهتون !!!
ارمغان جان من با شما مشکلی ندارم ... دو رو هم نیستم که جلوت اینجوری بگم و پشت سرت یجور دیگه !!
میدونی ! من بدون فکر کردن و بدون اینکه از یچیزی مطمئن نباشم چیزی نمیگم !
بلاگ من کنار کامنتها آی پِ اونی رو که کامنت میذاره رو نشون میده !!
من آی پِ اون اولین کامنتی رو که با اسم و آدرس بلاگت گذاشتی رو با این کامنتهایی که بدون اسم و آدرس گذاشتی رو که چک کردم یکی هستن خوب؟؟؟ دوست داری میتونم به خودت هم نشون بدم ! این از این !

در ضمن رژین از همه چیز با خبره !! از هر دو طرف هم با خبره !! اما یه چیزایی هم هست که شما در جریان نیستی ازشون پس همونطور که خودت گفتی زیاد زود با خودت نتیجه گیری نکن !
شما از من بزرگتری و احترامتون هم سر جای خودش اما ارمغان جان اینجا نه جای خوبی واسه کل کل کردن یا بحس کردن یا حالا هرچیزی و کلا خیلی بچه بازیه :( !!
در کل هم گفتم !!!
درسته احترام همتون هم واجبه ... آیدا و رژین مرسی که مصل همیشه هوامو دارین و مواظبم هستین ... :*‌ ممنونم !

در آخرم بگم که من دیگه هیچی نمیگم و ارمغان شما هم بس کنی ممنون میشم! اگه با من کاری داری هم آیدیمو داری و هم ایمیل آدرسم رو ! لطفا دیگه اینجا چیزی ننویس !
اگرم خیلیییی دوست داری میتونیم قرار بذاریم رو در رو در این مورد با هم صحبت کنیم که کسی هم مزاحم نشه !!

همین دیگه !
مواظب هم باشین و خوش باشین و انقدم به جون هم نیفتین !
فعلا ... !

علی چهارشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:57 ق.ظ http://nicolekidman.blogfa.com

سلام خیلی جالب و متحیر کننده بود
یعنی عالی بود

سایه شنبه 3 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 03:08 ب.ظ http://www.sayehegham.blogfa.com

دستم را دراز می‌کنم واز آن سوی ابرها
رشته سیاه تردید را می‌گیرم
پایین می‌کشم و با چاقوی احساساتم آن را
پاره می‌کنم
ومی‌بینم آن سوی دیوار خوانه
نیلوفرهای سبز سرک می‌کشند و
شکوفه‌های نوشکفته خبر از بهار می‌دهند
و فریاد می‌زنند فصل امیدواری در راهست...............

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد